مامان رایکا خوش تیپ می شود...
پنج شنبه ۳۱ شهریور بعد از صبحانه، من و بابا ع ر و مامانی جونت رفتیم مفتح واسه خرید
لباس بارداری.
دو دست لباس تو خونه خیلی قشنگ یکی زرد و یکی آبی خریدیم با یه مانتوی لی.
گفتم دیگه حسابی تیپ بزنم، دیگران من و تو رو میبینن خوششون بیاد میوه خوشبوی من!
ناهار هم رفتیم سالسا. من سوپ قارج و مرغ خورم که مثل اینکه شما خیلی خوشت اومد ابر
بهارم! بابا ع ر گفت "خجالت نکش رایکا! ته ظرف هم لیس بزن" البته خواست یکی دیگه بگیره
برام، ولی من گفتم دیگه اونوقت نمی تونم پیتزا بخورم. شانس من و تو سالاد سالسا
که من همیشه می میرم براش نداشت( به خاطر شیوع شبه وبا)
بعد که اومدیم خونه مامانی با لباسای جدیدم ازم عکس انداخت که یادگاری بمونه واسه گل
نازم. بعد هم من و بابا ع ر نشستیم با هم یه سی دی که درباره نوزاد و نیازهاش بود و
با خریدها بهمون هدیه داده بودن رو دیدیم. خیلی جالب بود! مراحل رشدت و نیازهاتو توضیح
داده بود. مور مورم شد!😍