پاکوچولوپاکوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

پاکوچولو

کاشکی وصل شود عشق تو به آزادی🌱

بابا ع ر و دخمل نازنازی

1390/8/17 23:36
نویسنده : رایکا
126 بازدید
اشتراک گذاری

سلام برفدونه نازم، سلام شقایق نرم خوش رنگم، خوبی موج کوچولوی دریای من؟

 دیدی خدا آرزوت رو برآورده کرد و تو آبان ماه برامون اینهمه برف فرستاد؟ آره گلم امروز

از صبح تا بعد از ظهر برف بارید. اینقدر زیبا بود. می بینی پروردگارت چقدر

دوست داشتنیه؟ اخبار هم اعلام کرد بارش باران تو این مدت ۴ برابر میانگین ۴۰ سال

گذشته بوده، ایشالا همین جوری ادامه داشته باشه. تو هم باز دعا کن عسلم

اومدم چند تا چیز بامزه برات تعریف کنم تکدونه دخملم

اول اینکه اگه بدونی بابا ع ر چه جوری شده؟ من که اصلا باورم نمیشه این همون

ع ر من باشه.... شده بابا ع ر شما دربست!!!!!

استرس گرفته بیا و ببین. تکون نخور رایکا...دست نزن رایکا... وای چی شد خسته

شدی رایکا؟! ... رنگت پرید... شبا هم تا من میخوام از این پهلو به اون پهلو بشم

چشماشو باز مبکنه میگه کاری داری؟ چیزی میخوای؟

این همون ع ر من هست که دو سال پیش یه شب خواب بود. نصف شب جواب کنکور

ارشد دانشگاه آزاد رو دیدم که نفر اول شده بودم. خوشحال شدم

بیدارش کردم بهش گفتم اصلا متوجه نشد. فرداش هم دیدم اصلا چیزی نگفت.

بهش گفتم دیشب من بیدارت کردم یه چیزی بهت گفتم فهمیدی؟

گفت نه! چی گفتی؟!!!!! بعد که براش تعریف کردم کلی خوشحال شد گفت راست

میگی؟ کی گفتی؟ اگه گفته بودی که من می فهمیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!

حالا شب من جم میخورم از جا میپره جای بسی شگفتی داره واقعا

خودش امشب اعتراف کرد که تا حالا همچین حسی نداشته،

آخه بابا ع ر تو خیلی قویه مامان جان. همیشه خونسرد و خوشحاله.

گفت دوست داره زودتر دنیا بیای خیالش راحت بشه که تو رو تو بغلش داره!

منم بهش گفتم نینیمونو فقط بسپرش دست خدا، خودش به همه کمک میکنه به ما

هم کمک میکنه. اونم حرفمو قبول کرد و با خیال راحت خوابید

ای جان، عزیزمممممممممممم (این واسه بابا ع ر بود مامان جون، بعدا یه ای جان

دیگه میگم برای شما)

دیگه اینکه امروز من و بابا ع ر تکونای شما رو که خیلی هم زیاد بود با چشم دیدیم.

خیلی بامزه بود که اونجوری داشتی بالا پایین میپریدی دخملم، گلم، عمرم

دیشب با هم رفتیم رستوران بوفالو، من خیلی گشنه ام بود. یه فتوچینی قارچ و

اسفناج سفارش دادم، فکر کردم خیلی چیز پر حجم و سنگینی باشه (هههههه)

بعد دیدم واسم یه چیزی شبیه بورانی اسفناج قارچ دار آورد که تازه چون داغ بود

من با کلی شگفتی غذامو خوردم (آخه بورانی فقط سردش مزه میده)و تصمیم گرفتم

دیگه تا وقتی مطمئن نبودم یه غذایی چی هست سفارش ندم.

خلاصه تمام سیب زمینی های غذای بابا ع ر رو هم من خوردم. نوش جون خودم و

خودت عزیزم. ای جانمممممممممم، عزیزم (اینم برای شما فرشته کوچولو)

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پاکوچولو می باشد