خنده های شیرین بهار نارنجم
پنج شنبه ۱/۴/۹۱ شب رفتیم خونه مامانی. من و مامانی تو آشپزخونه بودیم و بابا ع ر داشت تو رو ناز میداد که من یهو دیدم صدای غش غش خنده ات داره میاد. اول باورم نشد، ترسیدم گفتم نکنه داره گریه میکنه. دویدم طرفتون که دیدم بللللللللللله! بهار نارنج شیرین من روز به روز داره شیرین تر میشه. تو داشتی قهقهه میزدی و من و بابا ع ر با ذوق تو و زیباییهاتو نگاه میکردیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی