پاکوچولوپاکوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

پاکوچولو

کاشکی وصل شود عشق تو به آزادی🌱

خرید فرش و کاغذدیواری برای آنی کوچولو

1390/9/11 21:15
نویسنده : رایکا
201 بازدید
اشتراک گذاری

ای جاااااااااااااااااان دخمل نازدونه من، ستاره شبای نقره ای من، جیگرطلای من

 اومدم برات از روز تولدم(۹/۹/۹۰) بگم. من و بابا ع ر از شب قبلش رفتیم خونه مامانی

جون. صبح مامانی منو با صدای تولد مبارک از خواب بیدار کرد. خیلی خوب بود!

روزتولدم با یک صبحانه ویژه و درست حسابی شروع شد. بعدش من و مامانی و بابا

ع ر رفتیم برای خرید موکت و روفرشی و کاغذدیواری واسه اتاقت.

رفتیم سهروردی و برات یه کاغذدیواری با کلی عکسای جک و جوونور کارتونی

نانازی انتخاب کردیم. خرگوش و سنجاب و جوجه اردک و این چیزا داره روش. خیلی

خوشمله! بابا ع ر پیشنهاد داد که اینو بخریم.

روفرشیت هم عکس دامبو (فیل گوش دراز کارتونی) داره روش. موکت اتاقت هم یه

رنگ خیلی شادی داره فرشته بهشتی خدا جونم!

دیگه ساعت ۲:۳۰ شده بود و ما هم حسابی گرسنه بودیم، رفتیم سالسا نهار

خوردیم و برگشتیم خونه.

فرداش نصاب اومد کاغذدیواری اتاق کوچولوتو نصب کرد. ۶ ساعت طول کشید

اما خیلی خوشگل شد

حدود ساعت ۴ آقای نصاب تشریف بردند و مامانی جون و خاله شیما و علی نازنازی

اومدند خونه ما.

خاله جون برام یه لباس خیلی خوشگل خریده بود برای دوران شیردهی+ سی دی

کنسرت شهرام ناظری و چکناواریان

کادوی مامانی و بابا ع ر رو هم که دیروز گرفته بودم. مامانی برام یه دست لباس

مهمونی و یه دست لباس تو خونه گرفته بود و بابا جونت هم یه دست لباس و یه

عطری که دوست داشتم. دست همگی درد نکنه. خیلی زحمت کشیدند.

طفلک مامانی و خاله جون که دیدن خونه ما در اثر اومدن آقای نصاب به اون روز

خیلی جالب در اومده شروع کردند به تمیزکاری و من حسابی شرمنده شون

شدم. کل خونه رو تمیز کردن. مامانی هم برام سه جور خورشت آورده بود که حتی

آشپزی هم نکنم. ببین همه چقدر به فکر شما هستن خانومی!

امروز صبح هم بابا ع ر موکت و روفرشی اتاقتو پهن کرد، وای که چقدر ملوس شده

عزیزم ایشالا خودت به سلامت دنیا بیای و اتاقتو ببینی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پاکوچولو می باشد