پاکوچولوپاکوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

پاکوچولو

کاشکی وصل شود عشق تو به آزادی🌱

ورود عسل تو دلی به 8 ماهگی

1390/10/10 15:27
نویسنده : رایکا
340 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ریحون تر و تازه مامان رایکا، خوبی فنچ کوچولوی تو دلی؟

دو سه روزی میشه که وارد ماه هشتم بارداری شدم عزیزم. فکر کن مامان ۴۰

کیلوییت برای اولین بار در عمر ۲۶ ساله اش شد ۵۰ کیلو. تا الان ۱۰ کیلو چاق شدم

فسقولی تو الان یه مامان قلمبه داری که خاله شیما بهش میگه گردو!

دیگه تا دو ماه آینده چه رکوردی قراره از خودم به جا بذارم با خداست فرشته کوچولو.

فقط امیدوارم تو در حال وزن گیری باشی پاکوچولو. اگه بدونی چقدر دلم میخواد

بدونم الان چند کیلو شدی؟ آخه من از هفته ۲۰ تا حالا سونو نرفتم

ایشالا که همه نینیا در پناه خدا سالم و سلامت باشن و تپلو مپلو به دنیا بیان

خب برات تعریف کنم که چهارشنبه (۷/۱۰/۹۰) با مامانی و بابا ع ر رفتیم بهار و آخرین

خریدها ی سیسمونی رو هم انجام دادیم. روروئک و کالسکه و دستگاه بخور فیلی و

لباسهای بیرونی خیلی خوشمل و ...

پنجشنبه (۸/۱۰/۹۰) هم خاله شیما و مامانی جون رفتند ۷ حوض و برات اسباب بازی

و لباس و خرده ریزهای دیگه گرفتند آوردن خونه ما.

چند ساعت در حال کار و فعالیت بودند تا اتاق شما کامل شد. پرده اتاقت هم نصب

شد که با اون رنگ آبی ملایم اتاقت رو خیلی رویایی کرده عسلم.

دستشون درد نکنه که اتاق دخملون رو آماده کردند. فقط لوستر مونده و تزیینات در

ورودی اتاقت. فعلا فقط برات عکس پاپوشتو که خودم خیلی دوسش دارم میذارم

و عکس های کامل رو بعدا تو یه پست دیگه میذارم فرشته کوچولوم.

جمعه صبح (۹/۱۰/۹۰) هم بابا ع ر کله پاچه خرید با مامانی خوردن، اما من و شما

ترجیح دادیم مربای خوشمزه بهی رو که خاله شیمای مهربون برات با شکلای قلبی

درست کرده بود، با کره بخوریم و تهش رو در بیاریم

شب بعد مدتها من و بابا ع ر رفتیم پیاده روی و کارتون عصر

یخبندان ۴ رو گرفتیم+ چند تا سی دی دیگه از آقا غوله (کسی که من و ع ر اولا

نمیشناختیم و من به خاطر قد فوق العاده بلندش و از اونجایی که خودم کوتولم

اسمشو گذاشتم آقا غوله. بعد یه روز ۲۰:۳۰ رفت خونه همین آقا غوله که خیلی

هم اخلاقش خوبه و مهربونه و ما فهمیدیم که بله!!!! ایشون بازیکن سابق تیم ملی

بسکتبال بودن و به دلیل مشکلات جسمی که براشون پیش اومده نتونستن به ورزش

ادامه بدن و ماشالا از حمایتای بی دریغ سازمان تربیت بدنی دستفروشی میکنن)

تو رو خدا استعداد خورد کنی در چه حد آخه؟ من اون شبی که تو اخبار دیدمش

به ع ر که اونم بهت زده صفحه تلویزیون رو نگاه میکرد گفتم آخی! دیگه آقا غوله رو

نمی بینیم. دیگه حتما حقوق و مزایاش رو براش درست میکنه سازمان.

اما دیشب یه دفعه ع ر گفت: ااااااااااااا، رایکا! بدو بریم. آقا غوله اینجاست و من هم

فکم افتاد رو زمین. چی بگم دیگه؟! خدایا به سلامت دارش

خب اینم از پاپوش جیگر مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پاکوچولو می باشد