آسمون مال منه
موقع خواب، دستتو میگیری بالا و میگی: دست! دوست دارم
پاتو میگیری بالا و با خنده میگی : پا دوست دارم
بعدش میگی آسمون منه (مال منه) : آسمون دوست دارم
ستاره دوست دارم
بعدش چون هر چیزی رو دوست داری باید بخوری میگی: آسمون خورم (بخورم). دستتو میبری بالا مثلا یه قلپ آسمون میگیری تو دستت و میاری سمت دهنت. بعد میگی آسمون خوردم، به به!
یعنی چیزایی که میگی تو ذهن من نمیگنجه. فکر کن آسمون مال تو باشه و تازه بتونی بخوریش و لذت هم ببری!
بعدش جالبه که یه بار هم همچین چیزی بهت گفته نشده که مثلا آسمون رو دوست داشته باشی یا بتونی بخوریش. من فقط بهت گفتم : ببین آسمون یا ستاره ها چقدر قشنگن! در همین حد.
پاورقی: روزهای 25 ، 26 فروردین شروع کردم به گرفتن پوشک دخملی، خیلی خوب همکاری کرد. یه روز کلا تمام خونه رو جیشی کرد. اما فرداش دیگه فقط دو بار نگفت. از روز چهارم به بعد هم دیگه گفت جیششو. اما برای اون یکی مورد یه مقدار اذیت شد. یعنی میترسید روی لگنش بکنه و خودشو نگه میداشت طفلکی و هر دو سه روز یه بار با ترس فراوون میکرد. خلاصه این پروسه شماره 2 هم تا 13 اردیبهشت دیگه حل و فصل شد. یعنی از اون تاریخ به بعد دیگه کلا مشکل از پوشک گرفتنمون حل شد شکر خدا. جیشش هم نمیریزه. یعنی شبها و حتی تو مهمونیها دیگه پوشک نمیشه. من تقریبا سه روز بعد اینکه پروسه از پوشک گرفتن رو شروع کردم، پروسه مخوف از پستونک گرفتن رو هم تحت یه عملیات انتحاری و در حالی که دیوونه شده بودم کلید زدم. همه مون خیلی اذیت شدیم سر پستونک. اما سرانجام بعد حدود دو هفته اونم جواب داد. هر چند که خیلی آنی جونم گریه و زاری کرد و مدام نق نق میکرد صبح تا شب. اما اگه این کارو نمیکردم رسما صبح تا شب میخواست پستونک بخوره دیگه! بنابراین قبل از دو سال و دوماهگی از شیرمامان و پوشک و پستونک گرفته شدی عشق کوچولو.